English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5474 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
common of fishery U حق ماهی گیری درابهای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
common fishery U حق ماهی گیری درابهای عمومی
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
halieutics U ماهی گیری
piscatology U فن ماهی گیری
trotline U نخ قلاب ماهی گیری
creel U سبد ماهی گیری
angle U قلاب ماهی گیری
creels U سبد ماهی گیری
fyke U کیسه ماهی گیری
fish line U ریسمان ماهی گیری
fishing line U ریسمان ماهی گیری
halieutic U وابسته به ماهی گیری
angles U قلاب ماهی گیری
fosher boat U کرجی ماهی گیری
grizzly king U مگس ماهی گیری
fishingboat U قایق ماهی گیری
ledger bait U طمعه ماهی گیری
fishing boat U کرجی ماهی گیری
fishing vessel U کشتی ماهی گیری
nets U تور ماهی گیری و امثال ان
net U تور ماهی گیری و امثال ان
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
seine U تور بزرگ ماهی گیری
galliot U کرجی باری یا ماهی گیری
gimp U نوعی ریسمان ماهی گیری
nett U تور ماهی گیری و امثال ان
kiddle U بند توردار برای ماهی گیری
gaff U قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook U دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
purse seine U تور کیسهای برای ماهی گیری
Brits U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brit U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
gigs U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig U نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
superimposition U قرار گیری برروی چیز دیگر
dial U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dialed U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dials U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
dialled U شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
euryhaline U مستعد زندگی درابهای خیلی شور
grains U نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
hydroponics U رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
sinkers U وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker U وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
tuna fish U ماهی تن
fish U ماهی
caudal fin U دم ماهی
sturgeon U سگ ماهی
piscium U ماهی
tuna U ماهی تن
haberdine U ماهی
gar U سگ ماهی
fishes U ماهی
fished U ماهی
dogfish U سگ ماهی
fumade U ماهی
mermaids U زن ماهی
per mensem U ماهی
tartar sauce U سس ماهی
pisces U ماهی
lunar U ماهی
mermaid U زن ماهی
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
remora U ماهی چسبنده
fishway U گذرگاه ماهی
ichthyocentaur U ادم ماهی
red mullet U شاه ماهی
ichthyocentaur U ماهی ادم
ichthyic U ماهی وار
fishiness U خوی ماهی
ichthyography U شرح ماهی
ichthyocolla U سریشم ماهی
plaice U ماهی پیچ
plaice U ماهی پهن
skate U لقمه ماهی
skated U لقمه ماهی
ridgeways U گرده ماهی
ridgewise U گرده ماهی
salmontrout U ماهی ازاد
gill U تمیزکردن ماهی
sturgeon U ماهی خاویار
skates U لقمه ماهی
anchovy U ماهی کولی
salmon trout U ماهی ازاد
anchovies U ماهی کولی
salmon trout U ازاد ماهی
fish like U ماهی مانند
fish glue U سریش ماهی
swordfish U اره ماهی
swordfish U شمشیر ماهی.
swordfishes U اره ماهی
plaice U ماهی دیل
swordfishes U شمشیر ماهی.
fish tail U مانند دم ماهی
fish sound U بادکنک ماهی
ichthyic U وابسته به ماهی
fish spawn U تخم ماهی
i went to fish U ماهی بگیرم
horse mackerel U ماهی برگ
turbot U سپر ماهی
salmontrout U ازاد ماهی
flat fish U ماهی پهن
pilchards U ماهی ساردین
barracudas U نیزه ماهی
barracuda U نیزه ماهی
dolphins U ماهی یونس
needle fish U نیزه ماهی
fishmanger U ماهی فروش
fishmonger U ماهی فروش
fishmongers U ماهی فروش
kippers U ماهی ازاد نر
roaches U ماهی ریزقنات
roach U ماهی ریزقنات
Brit U بچه ماهی
convex U گرده ماهی
pilchard U ماهی ساردین
fisherman U ماهی گیر
anglers U ماهی گیر
cod-liver oil U روغن ماهی
gold fish U ماهی طلایی
gold fish U ماهی قرمز
goldfish U ماهی طلایی
goldfish U ماهی قرمز
angler U ماهی گیر
Brits U بچه ماهی
gar U نیزه ماهی
kippers U ماهی دودی
kipper U ماهی ازاد نر
tail fin U باله دم ماهی
gurnet U سرخ ماهی
goggle eye U نوعی ماهی
flying fish U ماهی پردار
guitarfish U ماهی گیتار
flying fishes U ماهی پردار
grampus U گاو ماهی
ground gudgeon U ماهی تیان
tin fish U ماهی کنسرو
sea needle U نیزه ماهی
sword fish U اره ماهی
torpedoing U ماهی برق
kipper U ماهی دودی
stickleback U ماهی ابنوس
volantis U ماهی پرنده
volans U ماهی پرنده
tuna fish U ماهی تونایاتون
gurnet U ماهی سرگنده
sword fish U شمشیر ماهی
torpedo U ماهی برق
torpedoed U ماهی برق
torpedoes U ماهی برق
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com